بنویسیم به دیوار سکوت: عشق سرمایه هر انسانست.! بنشانیم به لب حرف قشنگ،حرف بد وسوسه شیطانست.. و بدانیم که فردا دیرست، و اگر غصه بیاید امروز، تا همیشه دلمان درگیرست، پس بسازیم رهى را که کنون، تا ابد سوى صداقت برود، و بکاریم به هر خانه گلى، که فقط بوى محبت بدهد


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 25 بهمن 1393برچسب:, | 9:46 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

  

زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند.

زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ.

زندگی رویایی است،مثل رویای یک کودک ناز.

زندگی زیبایی است،مثل زیبایی یک غنچه ی باز.

زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست،

زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است،زندگی مثل زمان در گذر است...


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 25 بهمن 1393برچسب:, | 9:41 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

وای خسته شدممممم اوه

   الهی هههه زبان      


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 25 بهمن 1393برچسب:, | 9:40 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

فاصله ها کسی را از بین نمی برد

نزدیکی های سرد است که انسان را نابود می کند...



برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 25 بهمن 1393برچسب:, | 9:36 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

بچه که بودم فکر میکردم

پدرها و مادرها مثل ساعت شنی هستند

تمام که بشوند ،برشان میگردانی جلو  ،از نو شروع می شوند

بعدها فهمیدم پدرها و مادرها مثل مداد رنگی هستند

دنیایت را رنگ می کنند ،خودشان ولی آب می روند

نقاشی هایت را که کشیدی،  یک روز تمام می شوند....

کاش زودتر کسی راستش را به من گفته بود

پدرها و مادرها مثل قند می مانند

چای زندگیت را که شیرین بکنند خودشان تمام می شوند!!!

 



برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 11:20 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

دیگر

نه یاس‌های آویزان دیوار همسایه

مدهوشم می‌کند

نه هیچ آواز عاشقانه‌ی دوری

بی‌قرارم

بی‌تو

آن سوی پنجره

برفی سنگین می‌بارد

این سوی پنجره باران...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 11:14 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

دوست خوبم ...

اگه بودنت به زندگی کسی معنا میده

زندگیش رو بی معنی نکن .

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 11:13 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

تا دیروز فکر می کردم

تمام قله های جهان را می توانم فتح کنم

اما

تازه امروز فهمیدم

چه نفس گیر است

بالا رفتن از پله های خانه ای که

تو در آن نیستی....

 


 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 11:11 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

عشق ....

فقط....

رمانتیک بودن...!

روشن کردن شمع سر میز شام..

و دست در دست هم قدم زدن نیست...!

عشق حقیقی یعنی...:

یک عمر "همدلی"...

"تعهد" ...

و " اعتماد ".....

 


 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 11:8 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

 

از من مپرس تو را چقدر دوست دارم ...

اگر بگویم به اندازه دنیا .. نیست ..

من تو را به اندازه یک قطره آب دوست دارم ...

وقتی محتاجش شدی ... میفهمی !


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 11:7 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

عشق یعنی...

یه طوری نیگاش کنین انگار آدم قحطیه ...!

 



برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 11:5 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

ﻋﺎﻗﻞ ﺑﻮﺩﻥ ﭼﻴﺰ ﺧﻮﺑﻴﺴﺖ،

ﺍﻣﺎ ﺩﻳﻮﺍﻧﮕﻰ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ …

........

ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺨﻨﺪﻯ،ﻫﺮﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻰ،

 

عمرِ  دلِ خود تباه نتوانم کرد

در حقّ  وی اشتباه نتوانم کرد

با قلب ضعیف خویش ای مرغ عزیز!

بر قیمت تو نگاه نتوانم کرد!

*

ای مرغ! گران شدی به ما بد کردی

بر سفرۀ ما جفای بی‌حد کردی

گفتم برسی و سد کنی جوع مرا

راه نفس مرا ولی سد کردی!

*

ای مرغ!به خواب دیدمت ارزانی

در داخل سفره، بنده را مهمانی

امّا وقتی ز خواب بیدار شدم

دیدم که گران، چو خواب مسؤولانی!

*

تا بگذرد از مرغ ،عتابش کردم

آگه ز مسیرِ ناصوابش کردم

این مرغِ خیال، بسکه با مرغ پرید

یکشب بَدَل از مرغ، کبابش کردم!

*

با سفرۀ شاعران شدی بیگانه

نرخ تو کجا و مبلغ یارانه!

دیگر چه نشان از تو در این کاشانه

ای مرغ چو سیمرغ شدی افسانه!

*

رفتم به در مغازۀ مرغفروش

از قیمت مرغ، جانم آمد به خروش

صاحبْ دکّان گفت:«نزن اینهمه جوش

وقتی همه‌چی گران شده، این هم روش!»

*

ای مرغ که دوش دیدمت شکل کباب!

بیتاب به سوی تو دویدم به شتاب

می خواستم از بالِ تو گازی بزنم

از دردِ سرانگشت پریدم از خواب!

*

دیوانه شد و به سیم آخر زد و رفت

نامرد(!) به ما ز پشت خنجر زد و رفت

پرواز بلد نبود، امّا دیدیم

مرغ از سرِ سفره‌مان شبی پر زد و رفت!


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 10:58 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

تا حالا به رهبر ارکستر دقت کردین ؟؟؟؟

پشتش رو به همه میکنه و با تمام وجود کارش رو انجام میده،،،،

یه وقتایی تو زندگی،

باید پشتتو به همه کنی

و با تمام وجودت کاری رو که درسته رو انجام بدی،،،

ساز زندگیت رو بنوازی

"مطمئن باش آخرش همه به احترامت بلند میشن"

 



برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 10:56 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

 

 

بگو برای تپیدن چقدر باید داد؟...

 

 

 

برای خوب دویدن چقدر باید داد؟

 

 

 

به بارگاه خدا می برند روح مرا...

 

 

 

برای دیر رسیدن چقدر باید داد؟

 

 

 

میان بودن و رفتن،کدام سهم من است...

 

 

 

برای قرعه کشیدن چقدر باید داد؟

 

 

 

بدان که گرگ صفت نیستم، من انسانم...

 

 

 

ولی برای دریدن چقدر باید داد؟

 

 

 

در این زمانه که نان آبروی انسانهاست...

 

 

 

برای قلب خریدن چقدر باید داد؟

 

 

 

صدای پای نبودن،سکوت قلب من است...

 

 

 

برای صدا شنیدن چقدر باید داد؟

 

 

 

درون سینه اگر جای زندگی خالی است...

 

بگو برای تپیدن چقدر باید داد؟

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 10:53 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

زندگی فاصله ی آمدن و رفتن ماست.

شاید آن خنده که امروز دریغش کردیم.

آخرین فرصت خندیدن ماست.

زندگی همهمه مبهمی از خاطره هاست.

هر کجا خندیدیم ، زندگی هم آنجاست.

زندگی شوق رسیدن به خداست.

خنده کن بی پروا ، خنده هایت زیباست

 



برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 10:51 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

تو ... تو با من چه کرده ای که از یادم نمی روی ؟!

دیر آمدی ... درست !

پرستار پروانه و ارغوان بوده ای ، درست !

مراقب خوانا ترین ترانه از هق هق گریه بوده ای ، درست ‍!

رازدار آواز اهل باران بوده ای ، درست !

خواهر غمگین ترین خاطرات دریا بوده ای ، درست !

 

اما از من و این اندوه پرسینه بی خبر ، چرا ؟


 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 10:50 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

 

برف نگرانم نمی‌کند

 

حصار یخ رنجم نمی‌دهد

 

زیرا پایداری می‌کنم

 

گاهی با شعر و 

 

گاهی با عشق...

 

که برای گرم شدن

 

وسیله‌ی دیگری نیست

 

جز آنکه 

"دوستت بدارم"

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 10:25 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |


              بیا از ابر دل، شبنم بسازیم

                                                     بیا از درد دل، مرهم بسازیم

               نگو گشتیم  آدم را ندیدیم

                                                     خدایی کن، بیا آدم بسازیم


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 10:24 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

چوب های در هم شده

 

طعمه ی هُرم شُعله های سرکش

 

***

***

***

***

***

*** 

 

***

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 10:7 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |

 

http://pic.photo-aks.com/photo/nature/rain/large/heavy-rain.jpg

باران می بارد

بر زمین

بر درخت

بر سر بی چتر

به جنگل به کوه

بر شکاف خانه ی گلی

باران می بارد

باران می بارد بر دلم که زخمی تازه کند.


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 10:2 | نویسنده : شهرام مهدیزاده |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پاتوق مقالات شما